انواع ژانر
انواع ژانر
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

انواع ژانر

سینمای علمی - تخیلی

   

سینمای کمدی

   

سینمای مستند

   

سینمای وحشت

   

 

سینمای علمی - تخیلی ( Science - Fiction )

 

                                                                        
  فیلم های علمی – تخیلی زیر مجموعه ای از فیلم های   تخیلی هستند که به طرح جهان های غیر محتمل یا ظاهرا غیرمحتمل می پردازند.   جهانی که در این نوع فیلم ها نشان داده می شود در سایه پیشرفت های علمی و   تکنولوژیک قرار دارد و آنچه را که زمانی غیر محتمل و ناممکن جلوه می کند ، واقعی   و محتمل جلوه می دهد.
  برخی بر این عقیده اند که سینما و ادبیات علمی – تخیلی دیدگاهی   آینده نگرانه دارند و بر رخدادهای پیش روی جهان ما پایه ریزی شده اند ، برای   مثال فیلم های فضایی ، نمونه ای از کوشش های بشر برای سفرهای فضایی و انجام   پروژه هایی است که در آینده محتمل به نظر می رسد.
 
  سینمای علمی – تخیلی به همه حوزه های علوم و تکنولوژی مربوط می شود   ، ولی از بین این موضوع های متنوع چهار موضوع ، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته   اند و ما هم ، فیلم های علمی – تخیلی را بیشتر با این موضوعات می شناسیم :
 
  1) سفر های فضایی ، سفر به کرات و سیاره های مختلف   و برخورد با موجودات فضایی.
 
  2) سفر در زمان ، به گذشته یا آینده.
 
  3) پیشرفت های پزشکی خارق العاده که انسان را قادر   می سازد ، تا کمی در کار خلقت دست ببرد.
 
  4) آینده زندگی بشر و غرق شدن در ابزارهای ساخت   بشر که به نحوی گریز ناپذیر زندگی انسان های آینده را تسخیر کرده اند ، به خصوص   ابزاری مانند کامپیوترهای متفکر و ربات های انسان نما.
 
 
  تاریخچه ای بر فیلم های علمی - تخیلی
 
  از همان اوایل عمر سینما ،   استعداد بالقوه تکنولوژی سینما برای نشان دادن رخدادهای به ظاهر غیرممکن تخیلات   ذهن ما ، ژانر سینمای علمی – تخیلی را به قالبی محبوب بدل کرد ، اما تولید این   فیلم ها هیچ گاه جنبه مستمر و ثابت نداشته است ، در مقابل فیلم های ترسناک ، که به   نوعی با فیلم های علمی – تخیلی مشابهت دارند با استمرار بیشتر و در تعداد فزون   تری ساخته شده است. یک دلیل این مسئله شاید این باشد که دنیای تخیلی سینمای   ترسناک ، با ترس ها و اضطراب های درونی بشر ، سر و کار دارد و کابوسی برای او می   آفریند که رجعتی است به ترس های درونی اش ، در صورتی که فیلم های علمی - تخیلی   دغدغه درونی او نیستند زیرا تنها بر واکنش او نسبت به آنچه که ممکن است در آینده   رخ دهد متکی اند. در واقع ساخت فیلم های علمی - تخیلی و استقبال تماشاگر از آن   بسیار به تنوع موضوعی و نو بودن ایده این نوع فیلم ها بستگی دارد.
 
  دو نویسنده بزرگ جهان یعنی   ژول ورن   ( Jules Verne ) و اچ.جی.ولز   ( H.G. Wells ) با داستان های علمی - تخیلی خود ، سهم   بزرگی در ورود این گونه موضوعات به سینما داشته اند ، نویسندگانی که امروزه هم   آثارشان مورد اقتباس قرار می گیرند.
 
 
  سفر به فضا و مواجهه با موجودات فضایی
 
  سابقه فیلم های علمی – تخیلی به برخی فیلم های   ژرژ ملیس   ( George Melies ) ( از   نخستین فیلم سازان سینمای فرانسه ) به   ویژه دو اثر مهمش یعنی ، سفر به ماه ( 1902 – A Trip To The Moon ) ،   بر گرفته از کتاب ژو ل ورن و سفر غیر ممکن ( 1904 – The Impossible Voyage ) برمی   گردد.
 
  در دوران سینمای صامت ، گه گاه فیلم هایی در مورد سفر های فضایی   ساخته می شد ، که از آن جمله می توان به فیلم دانمارکی   سفینه فضایی ( 1917 ) ،   فیلم انگلیسی اولین آدم ها روی ماه( 1919 - The First Men In The Moon )   ، با برداشتی از داستان اچ .جی. ولز   و دختری در ماه ( 1929 – A Girl In The Moon ) ساخته فریتس لانگ   ( Fritz Lang ) اشاره کرد.
 
  از اولین فیلم هایی که جهان آینده را به شکلی جدی تصویر می کند و ما   را به آستانه مسافرت فضایی می برد ، فیلم انگلیسی   چیز هایی که می آیند( 1936 – Things To Com ) ساخته ویلیام کامرون منزیز ( William Cameron Menzies ) است ، که می توان آن را اولین فیلم علمی   – تخیلی موفق نامید ، که در زمینه های تکنیکی و فنی این ژانر هم ، موفقیتی به   حساب می آید.
 
  در سال 1950 دو فیلم با موضوع سفرهای فضایی ساخته شد که   تاثیری بارز بر آینده سینمای علمی – تخیلی به جا نهاد. این دو فیلم سفینه فضایی اکس ام   ( Rocketship X-M ) ،   ساخته کورت نیومان ( Kurt Neumann ) و مقصد ماه ( Destination Moon ) ، ساخته ایروینگ پیچل   ( Irving Pichel ) هستند.
 
         
  سال 1968 را باید سال اقبال نمایان فیلم های علمی –   تخیلی دانست که سال اکران 2001 : یک ادیسه فضایی   ( 2001 : A Space Odyssey ) ،   ساخته استنلی کوبریک بود. فیلمی که به این نوع فیلم ها ابعاد تازه ای بخشید و جلوه های ویژه   فوق العاده ی را به نمایش گذاشت.این فیلم همچنین ، سینمای علمی   تخیلی را برای ارائه اندیشه های فلسفی ، قالبی مناسب معرفی کرد. موج بزرگ بعدی   در سینمای علمی – تخیلی در سال 1977 و با فیلم   جنگ های ستاره ای   ( Star Wars ) ساخته   جرج لوکاس   ( George Lucas ) پدید   آمد که بر پایه ابداعات تکنیکی فیلم کوبریک استوار بود، اما توانست حال و هوای مجلات   کمیک استریپ   و افسانه های پریان را خلق کند و محبوبیتی بی سابقه برای سینمای   علمی - تخیلی به بار آورد که تا امروز هم این فیلم و دنباله های آن این محبوبیت   را حفظ کرده اند.
 
  از نمونه های اخیر این نوع فیلم ها نیز ، می توان به کاتاگا   ( Cataga ) ساخته   اندرو نیکول و تماس ( 1997 - Contact)ساخته   رابرت زمکیس   ( Robert Zemeckis ) اشاره   کرد ، که هر دو با مطرح کردن سفر فضایی ، درواقع ماجرای دیگری را روایت می کنند   و در پی مضمونی عمیق تر از یک سفر فضایی هستند.
 
  از فیلم های دیگری که رابطه نزدیکی با این فیلم ها دارند ، آن هایی   است که به مسئله بیگانگان و موجودات فضایی می پردازد. در این نوع فیلم ها ،   تاکید اصلی کماکان بر سفر فضایی و تخیل علمی است ، اما با نگاهی دقیق تر به   اشکال دیگر حیات و تاثیر آن بر زندگی و جهان ما.
 
  موجوداتی از جهان دیگر به طور پراکنده در فیلم های سینمایی حضور   یافته بودند ، اما از دهه 1950 به این سو بود که این مضمون به نحو کامل تری   طرح شد ، که این شاید به خاطر فراهم آمدن هر چه بیشتر امکان سفر فضایی بود (   زیرا انسان توانست به ماه سفر کند و فضا را فتح کند ) و کم کم ترس از تهاجم   موجوداتی از سیارات دیگر قوت می گرفت. از آن جا که ترس مطرح شده در این گونه   فیلم ها ، روانی و فردی نبود و جنبه عمومی داشت ، و چون تاکید کماکان بر علم و   تکنولوژی هراس انگیز بود ، این فیلم ها بیشتر به سینمای علمی – تخیلی تعلق   داشتند تا سینمای وحشت. اولین و یکی از بهترین این دسته از فیلم ها ، فیلم شیء   ( 1951 – The Thing ) ،   ساخته کریستین نیبی ( Christian Nyby ) است. در این زمینه می توان به فیلم روزی که زمین از حرکت ایستاد (1951 – The Day The Earth Stood Still) ،   ساخته رابرت وایز( Robert Wise ) نیز اشاره کرد که در آن موجود بیگانه ای به   زمین می آید تا به ما اخطار دهد ، که بهتر است هر چه زودتر دست از کارهای مخرب   خود برداریم و موجودیت خود را بیش از این به خطر نیندازیم. از دهه 60 به بعد این   نوع فیلم ها کم کم محبوبیت خود را از دست می دهند ولی در سال 1980 با فیلم بیگانه   ( Alien ) ، ساخته ریدلی اسکات که تلفیقی است از سینمای علمی – تخیلی و   سینمای وحشت، دوباره این نوع داستان   ها ، که به موجوات فضایی می پردازند ولی با تمرکز برماهیت وحشتناکشان ، رونق می   یابد. در این شرایط در سال 1982 ،   استیون اسپیلبرگ فیلم ای تی ( E.T. the Extra- Terrestrial ) را می   سازد که کاملا برعکس فیلم بیگانه ، ماجرای یک موجود فضایی خوب و مهربان را به   تصویر می کشد و بسیار محبوب هم از آب در می آید ، البته اسپیلبرگ پیش از با همین   رویکرد به موجودات فضایی ، فیلم موفق برخورد نزدیک از نوع سوم (   1977- Close Encounters of the Third Kind ) را   ساخته بود.
 
 
  سفر در زمان
 
         
  دسته دیگر فیلم های علمی – تخیلی آن هایی است که در آن ها ، انسان   به دانشی دست پیدا کرده که قادر است در زمان سفر کند و به آینده یا گذشته برود. این   فیلم ها به ویژه بعد از مطرح شدن نظریه اینشتین که ماهیتی عجیب را برای زمان تصور می کرد ، رواج خاصی یافتند. از   بهترین نمونه های اولین این فیلم ها می توان به   ماشین زمان   ( 1960 – The Time Machine ) ساخته جورج پال   که برداشتی است از داستان   اچ. .جی. ولز اشاره کرد. از جمله نمونه های اخیرتر آن نیز می توان به فیلم های ، بازگشت به آینده   ( 1985 – Back To The Future ) ،   ساخته رابرت زمکیس ،   سه فیلم ترمیناتور (Terminator) ساخته جیمز کامرون   ( James Cameron ) و 12 میمون( 1995 – Twelve   Monkey ) ساخته تری گیلیام   ( Terry Gilliam) اشاره   کرد.
 
 
  پیشرفت های پزشکی
 
         
  همان طور که اشاره شد ، دسته دیگر این نوع سینما ، فیلم هایی است که   بر پایه پیشرفت های پزشکی بشر ساخته شده اند. نمونه نخستین این فیلم ها که   نزدیکی بسیاری با سینمای ژانر وحشت نیز دارد   فرانکشتاین   ( Frankenstein ) است ،   که نخستین بار در سال 1931 و توسط   جیمز وال   ( James Whale ) ساخته   شد. دراین فیلم فرانکشتاین موجودی وحشتناک است ، با ویژّگی های جسمی انسانی ، که   توسط آزمایشات یک پرفسور به وجود می آید. امروزه با آزمایشاتی که دانشمندان بر   روی شبیه   سازی انجام   می دهند و ترس از تولد موجوداتی که بدون اذن خداوند و به اراده انسان خلق می   شوند ، یکی از موضوعات مهم و جذاب برای این ژانر شده است. از جمله نمونه های   دیگر می توان روز ششم اشاره کرد.
 
  دررابطه با پیشرفت های پزشکی می توان به فیلم هایی که در آن داروهای   عجیبی تولید می شوند و قابلیت های خاصی دارند نیز اشاره کرد. از اولین نمونه این   فیلم ها ، مرد نامرئی ( 1933 – The Invisible Man ) ساخته جیمز وال   است که در آن مردی ، دارویی اختراع می کند که می تواند با آن خود را   نامرئی کند ، و این اختراع او سرانجام به پایانی تراژیک برای او منجر می شود.
 
  از جمله نمونه های موفق دیگر در رابطه با پیشرفت های پزشکی می توان   به دو فیلم کاندیدای منچوری ( 1962 – The Manchurian Candidate ) ساخته جان فرانکن هایمر   ( John Frankenheimer ) و پرتقال کوکی   ، ساخته   استنلی کوبریک اشاره کرد که هر دو ، درباره آزمایشات علمی هستند که طی آنها می شود   ، مغز انسان ها را شستشو داد و آنها را بدون اراده خودشان به اختیار گرفت.
 
 
  آینده بشر
 
         
  از دیگر فیلم های شاخص این ژانر فیلم هایی هستند ، که به ارائه   تصویری از جامعه فردا می پردازند ، جهانی که امتداد و تداوم جامعه فعلی ماست.   این فیلم ها عموما آینده رعب آوری را برای بشر تصور می کنند. آینده ای که دنیای   بشر توسط ابداعات دست خودش تسخیر شده و راه خلاصی از آن یافت نمی شود. بی تردید   بهترین نمونه این نوع فیلم ها در سینمای صامت   مترو پلیس   ( 1927 - Metropolis ) ساخته فریتس لانگ   است که فیلمی است اکسپرسیونیستی متعلق به سینمای آلمان. از   نمونه های اخیرتر هم می توان به بلید رانر ( 1982 – Blade Runner ) ساخته ریدلی اسکات ، سری فیلم های ترمیناتور   ساخته جیمز کامرون و نیز سه گانه ماتریکس ( The Matrix ) ساخته   برادران واچوفسکی   ( Wachowski ) اشاره کرد.
 
  همان طور که گفته شد فیلم های علمی - تخیلی همه حوزه های علوم را   شامل می شوند و آنچه مسلم است با پیشرفت های سریع علمی و تکنولوژیک بشر که در   عین کمک به او ، گاه بسیار وحشتناک و ویرانگر نیز به نظر می رسد ، سینمای علمی -   تخیلی بیش از پیش به حیات خود ادامه خواهد داد و در آینده شاهد نمونه های   درخشانی از این نوع فیلم ها خواهیم بود.

………………………………………..

سینمای کمدی ( Comedy)
 
  تعریف ساده و بنیادی کمدی در تئاتر و سینما این است که : کمدی اثری است که در بیننده شادی و نشاط ایجاد کند و   به خوبی و خوشی به پایان برسد. اما غنای یک اثر کمدی به مفهومی بستگی دارد که به   واسطه آن ، تماشاگر به خنده افتاده.
 
  انواع مختلفی کمدی وجود دارد ، که هر یک به شیوه ای در بیننده شادی   و خنده ایجاد می کنند ، برای مثال در کمدی های تلخ و سیاه ، خنده از رخ دادن یک   ماجرای جدی ، ایجاد می شود و حتی گاه ، پایان تلخی هم دارد.
  اما عامل مشترک در همه انواع کمدی ، وجود رگه های مضحک در رفتار و   عملکرد انسان هاست و نیز کوشش در جهت خنداندن تماشاگر ، به واسطه خطاها و ناکامی   های آدم هایی کمی کند ذهن تر از خود آنان و یا باهوش تر از خود آنان. در حالت   اول ، تماشاگر خود را برتر از قهرمان کمدی می پندارد و به این حس برتری دامن می   زند و در حالت دوم که قهرمان از او برتر است ، جهان را از چشم او می بیند.
 
 
  تاریخچه ای بر سینمای کمدی
 
  فیلم کمدی جزو اولین گونه های سینمایی بود که شکل گرفت و به خوبی   تداوم پیدا کرد. در واقع فیلم سازان اولیه سینما ، بعد از آنکه در تجربه های   اولیه شان ، فیلم های مستند و واقعی از زندگی مردم ارائه دادند ، در تجربه های   بعدی به سراغ خنداندن مردم رفتند ، زیرا از طرفی نمایش های خنده دار در بین مردم   بسیار پر طرفدار بود و ثانیا ، از آنجا که آنها به دنبال بازیگران تئاتر می   رفتند تا در فیلم هایشان بازی کنند ، کمدین و شخصیت های خنده دار بین آنها بسیار   بود. بسیاری از آنها از فیزیک مناسبی برخوردار نبودند ، برای مثال بسیار چاق   بودند و یا بسیار کوتاه و یا ... . و همین ویژگی ها بود که آنها را به سمت اجرای   نمایش های کمدی و بعدا فیلم های کمدی کشاند. درواقع این شخصیت ها ، کمدین های   روی صحنه بودند و حال می خواستند کمدین های عرصه سینما باشند. به این ترتیب ،   فیلم های کمدی اولیه ، بر اساس بازیگرانشان شکل می گرفتند و آنها بودند که به   فیلم هایشان هویت می بخشیدند ، این روشی است که بسیاری از فیلم های کمدی بر اساس   آن ساخته شده اند ، اینکه بازیگرانی تنها در کار کمدی هستند و نام مشخصی دارند   که در تمام فیلم هایشان آن را حفظ می کنند و در واقع فیلم هایشان بیش از آنکه   نام خود را داشته باشند ، بر اساس نام کمدینشان شناخته شده هستند.
 
         
  بسیاری ماکس لندر ( Max Linder ) فرانسوی را ، اولین کمدین بزرگ تاریخ سینما می   دانند. لندر کار خود را از   کمپانی پاته   ( Pathe ) در   فرانسه آغاز کرد ، که مهم ترین کمپانی فیلم سازی در فرانسه و یکی از مهم   ترین ها در جهان تا پیش از جنگ جهانی اول بود. ماکس لندر در این کمپانی بیش از چهارصد فیلم ساخت ، که نویسنده ، کارگردان و بازیگر همه   آنها خودش بود. او در عمده این فیلم ها شخصیت ظریف مردی شیک پوش و خوش برخورد را   که بسیار بد شانس است را ، بازی کرد و با همین نقش به شهرتی جهانی دست یافت.   تاثیر لندر بر کمدی های مک سنت ( Mack Sennett ) و چارلی چاپلین تردید ناپذیر است.
 
         
  مهم ترین پایه گذار سینمای کمدی صامت در   آمریکا ، مک سنت   بود. مک سنت که در بسیاری از فیلم هایی که گریفیث برای کمپانی بیوگراف ساخته بود ، بازی کرده بود ، به دقت از   گریفیث فیلم سازی را آموخت. مک سنت بعد از مدتی کار برای کمپانی های مختلف   ، سرانجام کمپانی   خود را با همکاری چند تن دیگر ، به نام   کی استون فیلم ( Keystone Film Company ) تاسیس کرد و در بین سال های   1913 تا 1935 ، هزاران فیلم کوتاه و   بیش از صد فیلم بلند ساخت. مک سنت موفق شد یک گونه سینمایی برای خود خلق کند ، کمدی اسلپ استیک. این گونه سینمایی از سیرک ، نمایش های کمدی ، پانتومیم ، فیلم های   تعقیب و گریز کمدین فرانسوی ، یعنی ماکس لندر و ... مایه گرفته بود. مک سنت در این نوع کمدی ها ، جهانی پر هرج و   مرج را خلق می کرد ، متشکل از پرتاب های خامه و شیرینی ، آویزان شدن از پرتگاه   ها ، تقیب و گریز اتومبیل ها ، ضرب و شتم های پر سر و صدا و ... . فضایی که او   خلق می کرد سرشار از تحرک بود و همه چیز در آن به شوخی گرفته می شد. این سبک   کمدی با ظهور چهره های مطرح و نامداری چون   چارلی چاپلین ، باستر کیتن   ( Buster Keaton ) ، هری لنگدون   ( Harry Langdon ) و هرولد لوید   ( Harold Lioyd ) ،   توسعه یافت. هر یک از این چهره ها شخصیتی خاص را از خود به نمایش گذاشتند و   سینمای کمدی را بسیار ارتقاء دادند و به این ترتیب عصر طلایی کمدی شکل گرفت.
  به این جهان آکنده از بی نظمی و سردرگمی ، قهرمان زن کمدی هم افزوده   شد و خط داستانی فیلم ها را به سوی فیلم های عاشقانه کمدی کشاند. پانتومیم   به یک جزء اصلی سینمای کمدی بدل گشت و هر یک از این هنرمندان که در   بالا اشاره شد ، از مهارت های بدنیشان برای خلق فضای شاد و کمیک ، سود جستند.
 
         
  با ورود صدا به سینما ، سینمای کمدی دستخوش دگرگونی اساسی شد.   کماکان شوخی تصویری وجود داشت ، اما شوخی های کلامی بعد تازه ای به سینمای کمدی   بخشیده بود. برخی کمدین ها توانستند خود را با این تحول جدید وفق دهند و برخی   نیز نتوانستند. در این میان لورل و هاردی ( Stan Laurel & Oliver Hardy ) بسیار   موفق بودند. اما شاید موفق ترین کمدین های این دوران   برادران مارکس   (Marx Brothers ) باشند. برادران مارکس   ، چهار کاراکتر بودند به نام های هارپو   ،   گرچو ، زپو و چیکو که فیلم های آنها علاوه بر برخورداری از صحنه های کمیک ناشی از هرج   و مرج و بی نظمی ، سرشاز از دیالوگ های احمقانه و بی سر و ته و در عین حال بسیار   طنز آمیز بود. از جمله فیلم های مطرح برادران مارکس می توان به سوپ اردک   ( 1933- Duck Soup ) و شبی در اپرا   ( 1935- A Night at the Opera ) اشاره   کرد.
 
  در دهه 1930 نوع دیگری از کمدی نیز مطرح شد. این کمدی به   آثار تئاتری شباهت داشت ، رئالیستی بود ، به مسائل روز اجتماعی می پرداخت ، ساختار   نمایشی داشت و هوشمندانه بود. این کمدی ها به دیالوگ های طنز آمیز تکیه زیادی می   کردند و از طرفی مورد علاقه تماشاگران هوشمندی بودند که به تازگی به سینما روی   آورده بودند. از جمله این کمدی ها می توان به   درد سر در بهشت ( 1932- Trouble in Paradise ) ،   ساخته ارنست لوبیچ( Ernst Lubitsch ) ،   در یک شب اتفاق افتاد ( 1934- It   Happened One Night ) ، ساخته فرانک کاپرا (   Frank Capra ) و بزرگ کردن بچه ( 1938- Bringing Up Baby ) ،   ساخته هاوارد هاکس ( Howard Hawsk ) اشاره کرد.
 
  در دهه 1940 و به ویژه ، در سال های اوج جنگ جهانی دوم و   سال های جنگ سرد ، دیگر جای زیادی برای کمدی و شوخ طبعی وجود نداشت. در اواخر   دهه 1950 و اوایل دهه 1960 ، چند فیلم کمدی ساخته   شدند ، ولی آشکارا نازل و بسیار سطحی بودند. در همین دوران   بیلی وایلدر   ( Billy Wilder ) ،   فیلم ساز بزرگ و مطرح آمریکایی چند فیلم درخشان با مایه های کمیک ساخت که از   میان آنها دو فیلم ، بعضی ها داغش رو دوست دارند   ( 1959- Some Like It Hot ) و آپارتمان ( 1960-   Apartment ) ، جزو بهترین فیلم های   کمدی تاریخ سینما هستند. این دو فیلم وایلدر ،   بهره مند از نوع خاص طنزپردازی او بودند و اکنده از شوخی های کلامی درخشان.
 
         
  دهه پنجاه همچنین ، شاهد ظهور   جری لوئیس   ( Jerry Lewis ) بود.   فیلم های اولیه جری لوئیس ،   آثاری پر تحرک بودند و یادآور فیلم های قدیمی کمدی. اوج فعالیت جری لوئیس   در دهه شصت و هفتاد بود.
 
  به این ترتیب سینمای کمدی که شروعی قدرتمند و دوران اوج نسبتا   طولانی را پشت سر گذاشت ، اما در ادامه رکود چشمگیری داشت. زیرا از طرفی   تماشاگران دیگر روی خوش به کمدی های سبک نشان نمی دادند و خواهان عمق و ظرافت   بیشتر در فیلم های کمدی بودند ، و از طرف دیگر ، ستاره های بزرگی در عرصه کمدی   مانند سابق ظهور پیدا نکردند. همه این عوامل موجب شد که رویکرد جدیدی در عرصه   کمدی را شاهد باشیم ، اینکه فیلم های این ژانر ، بیش از آنکه خنده دار باشند ،   تلخ و درد آور بودند. این نوع کمدی را اصطلاحا   کمدی سیاه می نامند. در جناح مثبت ، باید به فیلم های خوش بینانه مل بروکس   ( Mel Brooks ) اشاره کرد و در جناح مقابل به فیلم های   ظریف و حساس وودی آلن ( Woody Allen ). وودی آلن   موفق به خلق یک نوع کمدی خاص خود شد که آمیزه ای بود از هجو ، فارس و شوخی های کلامی و بهره مند از اندیشه ای خاص که نظام اجتماعی و   سیاسی را زیر سوال می برد. در ضمن باید اشاره ای هم کرد به کمدی های هجو گونه استنلی کوبریک ،   به ویژه فیلم دکتر استرنج لاو ( 1964- Dr. Strangelove ) که هجویه ای بود بر جنگ طلبی سردمداران   آمریکا و برخی آثار مایک نیکولز ( Mike Nichols ) به ویژه فیلم   کچ 22   ( Catch -22 ) ، که آن هم هجویه ای بود   بر جنگ و اهداف پنهان در پشت آن.
 
  در انتها باید گفت ، اگر چه سینمای کمدی دوران اوج خود را پشت سر   گذاشته ، اما کماکان فیلم های درخشانی در این حوزه ساخته می شوند و همچنان چهره   های مطرحی را در این عرصه شاهد هستیم که نوع خاص کمدی خود را عرضه می کنند ،   چهره هایی همچون استیو مارتین ( Steve Martin ) و جیم کری ( Jim Carry ).

نکته دیگری که باید گفت ، این است که امروزه ، در فیلم های کمدی سعی   می شود بیش از آنکه بر روی شخصیت های کمدی تکیه داشته باشند بر موضوعات و   محتوایی کمیک دست بگذارند.

   

……………………………

سینمای مستند ( Documentary )
 
         
  مستند ،   فیلمی است که با واقعیات سر و کار دارد و نه با قصه ها و ماجراهای تخیلی ، و می   کوشد واقعیت را چنانکه هست به نمایش بگذارد و تا حد ممکن از دستکاری در آن پرهیز   کند. به همین خاطر ، این فیلم ها با آدم ها ، مکان ها ، رویدادها و فعالیت های   واقعی سر و کار دارند.
 
  ارائه واقعیت در هر حال متضمن دستکاری ، انتخاب ، حذف و شکل دادن   است ، به همین خاطر فیلم های مستند را باید بر اساس میزان کنترلی که فیلم ساز بر   واقعیتی که ضبط می کند اعمال می دارد ، ارزیابی کرد. اما نکته ای که درباره تمام   فیلم های مستند صادق است ، این است که آنها می کوشند حسی از واقعی بودن آنچه را   می بینیم و می شنویم به ما القا کنند.
 
  واژه مستند را اول بار جان گریرسن ( John Grierson ) ( مستند ساز و منتقد سینما ) در نقد فیلم موانا   ( 1926- Moana ) ساخته رابرت فالاهرتی   ( Robert Flaherty ) به کار   برد. گریرسن بعدها این واژه را معادل « برخورد خلاقه با   واقعیت » گرفت و سرانجام در سال 1948 ،   « اتحادیه جهانی سینمای مستند » این واژه را تصویب و آن را چنین تعریف کرد :
 
  « ضبط سینمایی هر جنبه ای از واقعیت که با فیلم برداری واقعی و بدون   دستکاری ، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها ، روی فیلم ، به هدف گسترش   بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حل های آنان به عینی ترین و   واقعی ترین صورت ممکن انجام شده باشد. ».
 
 
 
  « بخش های مختلفی از فیلم مستند ،   کویانس کاتزی ( 1983 ) ،   ساخته گادفری   رجیو.»
 
 
 
  چون مستند به گستره وسیعی از فیلم ها قابل اطلاق است ، منتقدان و   فیلم سازان عبارات هم ارز دیگری نیز به کار می برند ، برای مثال مستندهای   تبلیغاتی ، مستندهای آموزشی ، مستندهای داستانی ، مستندهای اجتماعی ، مستندهای   تاریخی ، مستندهای سیاسی و ... .
 
 
  تاریخچه ای بر فیلم مستند
 
  اساسا فیلم های اولیه تاریخ سینما را باید فیلم های مستند نامید. برادران لومیر   ( Lumiere ) در شروع کارشان یک سری فیلم ساختند که   همگی را از زندگی روزمره مردم تهیه کرده بودند برای مثال   ورود قطار به ایستگاه ( 1895) یا خروج کارگردان از کارخانه ( 1895) . در این میان در آمریکا هم ،   ادیسون و همکارانش فیلم هایی از اتفاقاتی که در محل کارشان می گذشت ، می   گرفتند. همچنین در کشورهای دیگر نیز ، به محض آنکه صاحب این صنعت می شدند ،   کارشان را باساخت این گونه فیلم ها آغاز می کردند.
  برادران لومیر این فیلم ها را وقایع اتفاقیه ( Actualites ) می نامیدند.
 
         
         
  اما سینمای مستند به معنا و مفهوم امروزی آن با فیلم نانوک شمالی   ( 1922- Nanook of the North ) ساخته رابرت فلاهرتی   آغاز شد. نانوک   شمالی به   نوعی یک مستند داستانی بود. رابرت فلاهرتی ، یک معدن شناس بود که در منطقه قطب   شمال کانادا ، فعالیت می کرد. زندگی سخت اسکیموهای ساکن در آن محل توجه او را   جلب کرد. او در سال 1920 به آن محل رفت تا در میان یک خانواده اسکیمو   زندگی کند و از زندگی روزانه این مردم فیلم بگیرد. او پس از 16 ماه با   فیلم های گرفته شده به آمریکا بازگشت ، فیلم ها را تدوین کرد و فیلمی مستند به   نام نانوک   شمالی به مدت 75 دقیقه   فراهم کرد. این فیلم هم مورد توجه منتقدان و هم مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.   یکی از دلایل موفقیت نانوک شمالی در آن زمان بداعت و غرابت آن بود ، زیرا این   فیلم نخستین آشنایی مردم معمولی با اسکیموها و زندگی آنها بود. از طرف دیگر شیوه فیلم برداری و تدوین فیلم توسط فلاهرتی ، در این فیلم منحصر به فرد و جذاب بود. نانوک   شمالی به نوعی راه را برای اکران فیلم های مستند دیگری که در مورد زندگی مردم   مختلف ساخته شده بودند باز کرد.
 
  موفقیت فیلم نانوک شمالی و هزینه اندک تولید آن صنعت سینمای آمریکا   را بر آن داشت که به فیلم مستند بیشتر توجه کند. در همین زمان کمپانی پارامونت   ( Paramont Pictures ) سفارش   ساخت فیلم دیگری از این نوع را به فلاهرتی داد و دست او را در انتخاب محل و   موضوع کاملا باز گذاشت. حاصل این قرارداد فیلم   موانا ( 1926) بود. موانا ، مستندی شاعرانه از زندگی مردم   جزایر دریای جنوب در ساموا بود. ساخت این فیلم 20 ماه به طول انجامید. فلاهرتی در این فیلم از نگاتیوهای پانکروماتیک   استفاده کرد که تازه به بازار آمده بودند و به تمامی طیف های رنگی   قابل دید ، حساس بودند ، همچنین او از   عدسی تله فتو   برای ایجاد عمق میدان ، بسیار استفاده کرد. این فیلم از سوی منتقدان   تمجید شد ، اما از سوی تماشاگران عادی چندان با استقبال رو به رو نشد.
  بعد از این فیلم ، فلاهرتی چند مستند دیگر نیز ساخت ، اما سرانجام   سیستم استودیویی هالیوود با دخالت هایش و تاکید بیش از حد بر روی ساخت مستندهای   تجاری او را ناامید کرد و او نیز به انگلستان مهاجرت کرد.
 
  گرچه فیلم های فلاهرتی از پیش برنامه ریزی شده و حتی گاه تمرین شده   بودند ، اما دستاوردهای درخشانی به حساب می آمدند که شیوه های مختلف زندگی را   نشان می دادند و در آنها ، کار هنرمندانه و خلاقانه ای در زمینه انتخاب فضا ،   کار با دوربین و ندوین به چشم می خورد.
 
         
  جنبش مهم دیگر در عرصه مستند سازی در دهه   20 میلادی و در   شوروی جریان داشت و سردمدار آن ژیگاورتوف ( Dziga Vertov ) بود. ژیگاورتوف در 1918 ، یعنی در اوج درگیری   های داخلی شوروی بعد از فروپاشی حکومت تزاری به عنوان تدوینگر حلقه های خبری ، فعالیت می کرد. ورتوف در آغاز به   همین راضی بود که فیلم ها را صرفا به صورت کاربردی و مفید سر هم کند ، اما رفته   رفته دست به تجربه هایی زد تا از طریق تدوین ،   بر شدت بیان فیلم ها بیفزاید.
 
  از آنجا که ورتوف از طرفداران نظام جدید بود ، تجربه هایش از جانب   کمیته سینمایی حکومت جدید ، حمایت می شد ، به همین خاطر ورتوف گروه کوچکی از   مستندسازان جوان و علاقه مند را جمع کرد و نام گروه خود را   کینو کی ( Kinoki ) ،   به معنای سینما – چشم ( Cinema – Eyes ) ، گذاشت. دیدگاه اصلی   این گروه بر این عقیده استوار بود که ، ابزار سینما ( منظور دوربین ) ، برای   بازسازی واقعیت ، چنانکه بر ما ظاهر می شود ، توانایی مطلق دارد و دیگر اینکه ،   ضرورت دارد تا این واقعیت به وسیله تدوین و بازآرایی ، به یک تمامیت بیانی و   مجاب کننده برسد. ورتوف این نظریه را کینو – گلاز ( Kino – Glaz ) ،   به معنای دوربین – چشم ( Camera – Eyes ) نامید و نقش مهمی در زیبایی شناسی تدوین ادا کرد.
 
  مدتی بعد از به قدرت رسیدن   لنین ،   یعنی در سال 1922 ،   ورتوف یک سلسله حلقه های خبری – مستند ، که آگاهانه سر هم شده بودند عرضه کرد و   این مجموعه را کینو – پراودا ( Kino – Pravda ) به معنای سینما – حقیقت نامید. بیست و سه فیلم سینما – حقیقت ورتوف که بین سال های 1922 تا 1925 ساخته شد ، جنبه های وسیع و گوناگون تکنیک های   تجربی او را در بر داشتند. در بین آثار ورتوف ، کامل ترین و مهم ترین فیلم او مرد دوربین به دست   ( 1929- The Man With A Movie Camera) است. این فیلم تمام جنبه های تدوین و کار با دوربین را که تا آن   زمان در سینمای صامت شناخته شده بود به کار گرفته است ، تا زندگی در جریان طبیعی   خود را در یک روز عادی در مسکو ،   از طلوع آفتاب تا غروب به تصویر بکشد.
 
  بعد از فلاهرتی و ورتوف ،   سرشناس ترین نام در تاریخ سینمای مستند ،   جان گریرسون است. گریرسون در انگلستان فعالیت می کرد. سینمای انگلستان از همان ابتدای ظهور سینما در این   کشور، توجه خاصی به فیلم های مستند داشت.
  گریرسون بسیار بر روی فیلم های مستند و مونتاژی شوروی ( به ویژه   آثاز ورتوف ) کار کرد. او تعدادی از جوانان مشتاق را دور هم جمع کرد ، از جمله ،   رابرت فلاهرتی را که به انگلستان مهاجرت کرده بود ، دعوت به همکاری کرد. آنها   نهضتی به راه انداختند که آن را مستند سازی مسئولانه ( Socially Commited ) می نامیدند. گریرسون   و گروهش طی ده سال در حدود سیصد فیلم عرضه کردند. فیلم های این گروه ، زندگی   مردم انگلستان را به تصویر می کشید و مسائل و مشکلات اجتماعی را مطرح می کرد. در   این فیلم ها ، تکنیک های چشمگیری به کار رفته است ، اما در این فیلم ها بیش از   مسائل هنری و زیبایی شناختی ، جنبه آموزشی و خبری آنها اهمیت دارد. آنها همچنین   در دوران جنگ ، مستندهای خوب و در خور توجهی ساختند. از جمله فیلم های مستند مهم   و قابل توجه این گروه می توان به رانده شدگان ( 1929- Driifters ) ساخته جان گریرسون ، سرچشمه ( 1931-   Upstream ) ساخته   آرتور آلتن   ( Arthur Elton ) ، بریتانیای صنعتی   ( 1933- Industrial Britain ) ساخته فلاهرتی   ،   آواز سیلان ( 1934- Song Of Ceylon ) ساخته بازیل رایت ( Basil Wright ) و پست شبانه ( 1936- Night Mail ) ساخته بازیل رایت و هری وات ( Harry Watt ) اشاره کرد. لازم به ذکر است این گروه پر شور در   دهه چهل از هم پاشید.
  انگلستان امروز هم یکی از کشورهای مهم تولید کننده فیلم های مستند   است.
 
  چشمگیر ترین توسعه ای که از آن زمان به بعد در سینمای مستند رخ داده   ، بی تردید مطرح شدن سینما – وریته ( Cinema – Verite ) در فرانسه و سینمای بی واسطه( Direct Cinema ) در آمریکا ،   هر دو در دهه 1960 بوده است. هر دوی این جنبش ها ، تحت تاثیر فیلم   ها و آثار مستند تلوزیونی قرار داشتند و در شکل گیری آنها ، ورود دوربین ها و   ضبط صوت های سبک ، عدسی زوم و فیلم های حساسی که در نور طبیعی هم قابل استفاده   هستند ، نقش مهمی داشته است.
 
  سینما – وریته عبارتی است فرانسوی معادل   سینما – حقیقت و به یک رشته فیلم های مستندی اطلاق می شود که به دوربینی سبک و   قابل حمل و مضامینی خود انگیخته اتکا دارند که از پیش طرح ریزی نشده باشند. سینما – وریته عبارتی است که ژان روش   ( Jean Rouch ) برای توصیف فیلم   وقایع نگاری یک تابستان ( 1961) که با همکاری ادگار مورن ( Edgar Morin ) ساخته بود و آن را از اولین فیلم های سینما –   وریته می دانند ، به کار برده است. اصول تئوریک و علمی سینما وریته تا حد زیادی به   آثار ژیگاورتوف و تا حد کمتری به فیلم های رابرت فلاهرتی متکی است. یک تکنیک   بارز در سینما – وریته ، انجام گفت و گوهای بی مقدمه و آنی برای بررسی مساله   مورد نظر است. از دیگر فیلم سازان فرانسوی مطرح سازنده فیلم های سینما – وریته   می توان به کریس مارکر ( Chris Marker ) و ماریو روسپولی ( Mario Ruspoli ) اشاره کرد. مهم ترین اثر تولید شده این مکتب هم   اندوه و ترحم ( 1970- ) ساخته مارسل افولس ( Marsel Ophuls ) است.
 
  سینمای بی واسطه ،   نامی بود کهآلبرت مایزلز ( Albert Maysles ) ، مستند ساز مطرح   آمریکایی ، آن را به این سری فیلم ها داد و علت این نامگذاری آن بود که ، برداشت   بی واسطه ، آنی و موثق آنها را انعکاس دهد. در این گونه فیلم ها نیز مانند سینما – وریته   ، برنامه ریزی قبلی و طرح ماجرایی از پیش   طراحی شده وجود ندارد. مهم ترین فیلم ساز این جنبش   فردریک وایزمن   ( Frederick Wiseman ) است و   از آثار مهم او می توان به دبیرستان ( 1968- High School ) اشاره کرد.
 
  گر چه تولید فیلم های مستند ، به خاطر عدم نمایش عمومی آنها ( زیرا   تماشاگر عام ندارند و از نظر تجاری چندان موفق نیستند ) ، با اشکال رو به رو است   ، اما برخی از آنها چنان تصویر تکان دهنده ای از جهان و زندگی ارائه کرده اند که   اکران عمومی انها بسیار موفقیت آمیز نیز بوده است ، که در این میان می توان به   فیلم بخش هارلن ، آمریکا ( 1975- Harlan County, U.S.A ) ساخته باربارا کاپل   ( Barbara Kopple ) ،   که درباره اعتصاب معدن چیان است ، اشاره کرد.
 
         
  شاید ، دیگر جنبش خاصی را در زمینه مستندسازی شاهد نباشیم ، اما در   نقاط مختلف جهان مستندهای بسیار ارزنده ای ساخته می شوند که آینده فیلم مستند را   کماکان تضمین می کنند ، به ویژه در سال های اخیر با پیچیده تر شدن مناسبات سیاسی   ، مستندهای سیاسی طرفداران بسیاری یافته و در این بین کسی که بیش از همه به شهرت   رسیده مایکل مور ( Michael Moore ) است ، به ویژه با دو مستند سیاسی اش یعنی ، بولینگ برای کلمباین   ( 2002- Bowling for Columbine ) و فارنهایت 11/9   ( 2004- Fahrenheit 9/11 ) . در این   میان باید از گادفری رجیو ( Godfrey Reggio ) نیز نام برد ،   رجیو سه گانه درخشانی دارد به نام های   کویانس کاتزی   ( 1983- Koyaanisqatsi ) ، پوآک کاتزی   ( 1988- Powaqqatsi ) و نوکای کاتزی   ( 2002- Naqoyqatsi ) که   علاوه بر برخورداری از مولفه های فیلم مستند ، در واقع فیلمی کاملا طراحی شده ،   با موسیقی خاص و زیبا ، فیلم برداری و تدوین درخشان و در نهایت برخوردار از   مضامین فلسفی است.



…………………..

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: